معاشرت ذهنی همچون معاشرت عینی تأثیرگذار است.خواندن ادبیّات انقلابی،ادبیّات پیشرو،هنر معترض و فرهنگ مقاومت و تهاجم،به ویژه برای ما،همچون آب برای زندگی حیاتی است،زیرا روح را دو مایه میسازد:یکی فرهنگ و دیگری ایمان.
متأسّفانه اساس فرهنگ ما شعر است و شعر ما،یا به تصوّف گرایش یافته است،که خود،در عین حال که روشنگری های بزرگ و آموزش های نفیسی را به همراه دارد،از مسمومیّت،ضعف و زبونی خالی نیست،و یا شعر غیر عرفانی است که یا مدح است و یا غزل،و در این دو،انسان همواره «سگ» می شود!در مدح،سگِ ممدوح است و در غزل،سگ معشوق!
امّا ایمان ما گرچه نامش،اسلام عزّت بخش است و ولایت علی عزیز و تشیّع حسین شهید،امّا آنچه اکنون به خورد خلق داده میشود،مادّهء تخدیر آمیزی است که از مردم،نه یک شیعهء پیرو علی و حسین میسازد،که «کلب آستان امام» می پرورد.می بینیم که هم مذهب ما و هم ادبیّات ما،ما را به سگ پروری فرا می خوانند و مبارزه با این سگ پروری،نه تنها در سطح افکار عمومی و فرهنگ اجتماعی مذهبی و ادبی ما،بلکه در سطح خودسازی نیز یک وظیفهء حتمی است.
یکی از راه ها،دست یافتن به شعر انقلابی شیعه است.تشیّع که هزار سال یک نهضت انقلابی بود،در پیرامون خویش،فرهنگ و شعر و ادب انقلابی نیز داشت.دعبل ها و ...شاعرانی بودند که در خدمت انقلاب و در مبارزه با ستم زمانه،به تعبیر خودشان:تمام عمر،دار خویش را بر پشت خویش حمل می کردند و اینچنین می زیستند.
ادبیّات انقلابی عصر انقلاب کبیر فرانسه، ادبیّات انقلابی عصر انقلاب اکتبر،و امروز ادبیّات انقلابی آمریکای لاتین و به ویژه ادبیّات انقلابی عرب،که از آتش فلسطین سر زده است،مایه هائی است حیاتی برای تجدید تولّد انسانهائی که باید بر اساس بینش اسلامی،جانشین خدا و همانند خدا شوند؛ امّا اکنون به سگ شدن دعوت می گردند!
ادامه دارد...